حرف های دلم
پاتوق من تو
سلام غریبه...
نگارش در تاريخ دو شنبه 27 تير 1390برچسب:, توسط سید اکبر

چه خوش خیال بودم

که همیشه

فکر می کردم

در قلب تو

محکومم

به حبس ابد

...به یکباره جا خوردم ...

وقتی

زندان بان

برسرم فریاد زد:

هی..

تو ...

آزادی!

.

.

.

و صدای گامهای


غریبه ای که به سلول من می آمد ...!
 

 

با این  همه بوقلمونی  که دور مون هست

آدم چه جوری می تونه با عقابها هم  پرواز بشه...

 

تخته سیاه قلب من پراز نوشته های توست

نیمکت چوبی دلم واسه همیشه جای توست

 

 

 

اگر پروانه بودم می پریدم

همین حالا حضورت می رسیدم

ولی پروانه نیستم پر ندارم

دلم تنگ است ولی چاره ندارم.

 

 

 
انسان های بزرگ دو دل دارند؛
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.

 

               

بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: